به لحاظ فراوانی منابع طبیعی در کشور و وجود ذخائر با ارزش در اعماق زمین ، دانش زمین شناسی از نظر علمی و اقتصادی دارای ارزش های ویژه ای است و نقش موثری را در زمینه شناخت منابع معدنی ، اکتشاف ، بهره برداری از آنها و به طور اخص منابع نفتی دارد.
این رشته ارتباط بسیار نزدیکی با علوم زیستی و شیمی داشته و استفاده از نقشه های ماهواره ای ، سیستم های اطلاعات جغرافیایی و نقشه برداری در آن واجد اهمیت زیادی می باشد.
بسیاری از علوم از جمله آب ، خاک و هواشناسی و جغرافیا در ارتباط تنگاتنگ با علوم زمین هستند. تحصیل در این رشته شرایط جسمانی مناسب را می طلبد چون داوطلب باید قادر باشد واحدهایی را که عمدتا در صحرا و بیابان انجام می شود را با موفقیت طی کند .
امکان ادامه تحصیل تا سطوح عالی دکترای تخصصی در گرایش های مختلف این رشته در کشور وجود دارد.
زمین شناسی مهندسی ضمن بررسی تاثیر «محیط زمین شناسی» بر سازههای مهندسی یا زمین شناسی مهندسی ، راهحلهای مناسبی جهت کاهش یا برطرف نمودن خطرات احتمالی ارائه میدهد. باید توجه داشت که محیط زمین شناسی اطراف یک سازه به دو صورت با آن در ارتباط است. یکی توسط مصالح زمین شناسی ، یعنی سنگ ، خاک و آب ، دیگری فرآیندها و مخاطرات زمین شناسی مثل سیل ، زمین لرزه ، حرکات دامنهای و مانند آن. برخی از مولفین زمین شناسی مهندسی را سهوا به جای «ژئوتکنیک» به کار میبرند. بطور کلی زمین شناسی مهندسی به توسط روشهای اکتشافی متنوع تاثیر محیط زمین شناسی اطراف را بر سازه مهندسی یا پروژه عمرانی تعیین می کند. همچنین نقش احداث سازه را در تحریک و تغییر رفتار زمین مشخص می سازد.
سنگهای رسوبی ، از انباشت ذرات ناشی از خرد شدن انواع سنگهای دیگر بوجود آمدهاند. این ذرات ، معمولا به کمک نیروی گراویته ، آب ، باد و یا یخ به محل جدید خود منتقل شده و در آنجا به ترتیبی جدید نهشته میشوند. برای مثال ، امواجی که به ساحل صخرهها برخورد میکنند، ممکن است که از این طریق ، ذرات ریگ و شن دریا کنار دیگری را در همان نزدیکی فراهم آورند. این نهشتههای ساحلی اگر سخت میشدند، سنگی رسوبی تشکیل مییافت. یکی از مهمترین خاصههای سنگهای رسوبی ، لایه بندی رسوبات تشکیل دهنده آنهاست. مهمترین کاربرد رسوب شناسی در ارتباط با اکتشاف منابع طبیعی از قبیل نفت و گاز میباشد، در گذشته بیشتر کمپانیهای نفتی برای کشف مخازن در جستجوی تاقدیسها بودند، اما با پیشرفت زمان به این نتیجه رسیدند که علاوه بر نفتگیرهای ساختمانی ، نفتگیرهای چینه شناسی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.
زمین شناسی اقتصادی شاخهای از علم زمین شناسی است که پیرامون شرایط تشکیل مواد معدنی ، مورفولوژی و ریخت شناسی آنها ، بافت و ساخت آنها ، عوامل کنترل کننده پراکندگی مواد معدنی ، توجیه فنی و اقتصادی آنها و بلاخره تقسیم بندی ژنتیکی مواد معدنی بحث میکند. در رسیدن به اهداف فوق ، روشهای مختلف تجزیه مواد معدنی ، روشهای ژئوفیزیکی و ژئوشیمیایی و فرآوری مواد انجام میگیرد. همچنین در انجام پروژههای مختلف اکتشافی باید به مسائل زیست محیطی نیز دقت لازم را مبذول داشت.
هر کسی که با زمین شناسی سر و کار داشته باشد، تشخیص میدهد که پوسته زمین در طی تاریخ زمین شناسی یک واحد ثابت و غیر متغیری نبوده است بلکه به کرات در برابر عوامل داخلی و خارجی در آن تغییر شکل ایجاد شده است. شاهد این مدعی وجود نواحی عظیم چین خورده یعنی سلسله کوههاست که در آن رسوبات و سنگهای دیگر فشرده شده و فرم آنها تغییر کرده است.
عامل دیگر رسوبات دریایی است که اینک در قلل مرتفع کوهها دیده میشود و در برخی موارد هزاران متر از سطح دریا بالاتر قرار گرفته است و این خود ناپایداری قشر زمین را نشان میدهد. بطور کلی میتوان گفت که زمین شناسی ساختمانی و تکتونیک ، درباره ساختهای مختلف سنگهای تشکیل دهنده پوسته زمین، چگونگی تشکیل و ارتباط آنها با عوامل داخلی زمین بحث میکند.
زمین شناسی نفت از زیر شاخه های علم زمین شناسی می باشد که به بررسی عوامل و شرایط مرتبط با تشکیل ذخایر هیدروکربنی می پردازد و با توجه به نیاز کشور به شناخت ذخایر جدید نفت و گاز حائز توجه خاص می باشد. چراکه اولین قدم در راه اکتشاف همان بررسی های زمین شناسی هستند اطلاعات ارائه شده در این بخش شامل بررسی عوامل و پارامترهای مرتبط در نحوه تشکیل نفت و گاز و سنگ منشاد، مهاجرت و عوامل دخیل در آن، سنگ مخزن، انواع آن و پارامترهای مرتبط با سنگ مخزن، سنگ پوشش و در نهایت به بررسی جایگاه نفت و گاز در زمین شناسی ایران و تشکیل نفت و گاز در مناطق مختلف و عوامل موثر در آن پرداخته شده است.
زمین شناسی زیست محیطی” از جمله شاخه های جدید زمین شناسی است که به همراه “زمین شناسی نواحی شهری”، نقش بسیار مهمی در ایمنی انسان و تامین منابع مورد نیاز او بازی می کند. نقش این دو شاخه آن قدر زیاد است که زمین شناسی یکی از مهمترین رشته های علوم پایه در قرن بیست و یکم نامیده می شود. در کشورهای پیشرفته ی جهان، تقریبا هیچ پروژه ای بدون تایید این دو شاخه ی علوم زمین امکان اجرا ندارد و اجرای هر پروژه ای منوط به دریافت مجوز مطالعات زمین شناسی زیست محیطی، زمین شناسی مهندسی و زمین شناسی نواحی شهری است. به همین دلیل و به منظور اشنایی خوانندگان، بخش هایی از مطالب استاندارد تهیه ی نقشه های زمین شناسی زیست محیطی در ادامه ارائه می شوند.
اصولا از روابط موجود بین طبقات سنگهای رسوبی بحث میکند.
مطالعات چینه شناسی از یک طرف مبتنی بر شناخت توالی طبقات رسوبی در زمانهای مختلف زمین شناسی به منظور پی بردن به تاریخ حوادث زمین و تکامل موجودات بوده ، از طرف دیگر تغییرات جانبی رخسارهها در مکانهای مختلف را بررسی مینماید که به وسیله آن با وضع جغرافیایی گذشته زمین در هر زمان آشنا میشویم.
پترولوژی یا سنگ شناسی علم مطالعه سنگها است و کم و بیش به ساختارهای زمین نیز می پردازد.
این علم محدود به مطالعه موادی است که در پوسته وجود دارد و قابل دسترس است اگرچه که نمونه هایی از شهابسنگها را نیز توسط شبیه سازی در این علم مطالعه می نماییم. این علم به مطالعه انواع مختلف اتفاقاتی که از ابتدا برای منشا سنگ افتاده می پردازد و روابط فرایندهای زمین شناسی و تاریخچه آن را مورد بررسی قرار می دهد. سنگ شناسی همچنین بخش اصلی مطالعات زمین شناسی، عملکرد آنها و تاریخچه و پیدایش سنگها و نحوه اکتشاف آنها را نشان می دهد. مطالعه سنگها از دو راه امکان پذیر است یکی از طریق مطالعه پوسته و دیگری از طریق مطالعه مدارک و شواهد قدیمی.
.هیدروژئولوژی دانشی است که از آب های زیرزمینی بحث می کند و به عنوان شعبه ای از زمین شناسی ، منشأ ، ترکیب ، خواص ، کیفیت ، گسترش و حرکت آب را در داخل قشرهای زمین مورد مطالعه قرار می دهد. به عبارتی «هیدرولوژی علم مطالعه آب کره زمین است و در مورد پیدایش ، چرخش و توزیع آب در طبیعت خصوصیات فیزیکی و شیمیایی آب ، واکنشهای آب در محیط و ارتباط آن با موجودات زنده بحث میکند بنابراین ملاحظه میشود که هیدرولوژی در برگیرنده تمامی داستان آب است. »
ریاضی، فیزیک، شیمی، مبانیکامپیوتر.
دروساصلی :
زمینشناسیفیزیکی، زمینشناسیتاریخی، بلور شناسیهندسی، بلور شناسینوری، کانیشناسی، رسوبشناسی، سنگشناسیرسوبی، سنگشناسیآذرین، سنگشناسیدگرگونی،دیرینهشناسی(ماکرو فسیل)، چینهشناسی، زمینشناسیساختمانی، زمینساخت، فنوژئولوژی، ژئوشیمی، ژئوفیزیک، نقشهبرداری.
دروستخصصی:
زمینشناسیایران، زمینشناسیاقتصادی، زمینشناسینفت، آبهایزیرزمینی، زمینشناسیمهندسی، پترولوژی، زمینشناسیصحرایی، متونعلمیزمینشناسی. (بسیاری از درسهای اینرشتههمراهبا آزمایشگاهاست).
تولیدات در افغانستان
|
نرخ رشد اقتصادی
|
توسعه تجاری و اقتصادی
|
تعاملات تجاری با افغانستان
|
کالاهای دارای مزیت ایرانی درافغانستان
|
شرایط سرمایه گذاری در افغانستان
|
ضعفهای کالاهای ایرانی
|
مزایای کالاهای ایرانی
|
موانع و مشکلات سرمایه گذاری و صادرات ایران
|
اولویتهای سرمایه گذاری افغانستان
|
عمده کشورهای صادرکننده به افغانستان
|
فرصتهای کوتاه مدت تجاری
|
فرصتهای میان مدت تجاری
|
دیدگاههای بازار
|
بازارهای منطقه ای
|
محصولات کشاورزی مناسب افغانستان
|
ترکیب بخش های اقتصادی
|
|
|
|
- در سال 85: 8%
- درسال 86: 12%
10- مطابق با قانون سرمایه گذاری خصوصی در افغانستان سرمایه گذار ( شرکت ثبت شده ) باید از تغییرات که در مالکیت و یا سرمایه آن ایجاد میگردد و یا در صورتیکه سرمایه گذار سهم خویش را در سرمایه گذاری افزایش دهد باید اداره آیسا را در جریان قرار دهد زیرا کم نشان دادن سرمایه آغاز فعالیت تخطی از قانون سرمایه گذاری تلقی خواهد شد.
مبلغ سرمایه ابتدایی
|
نوع
|
هزینه مجوز
|
|
5000 تا 10000 دلار
|
سرمایه گذاری کوچک
|
100 دلار
|
|
10001 تا 1000000 دلار
|
سرمایه گذاری متوسط
|
700 دلار
|
|
1000001 دلار به بالا
|
سرمایه گذاری بزرگ
|
1000 دلار
|
|
|
مبلغ سرمایه ابتدایی
|
نوع
|
هزینه مجوز
|
|
20000 تا 1000000 دلار
|
متوسط
|
700 دلار
|
|
1000001 دلار به بالا
|
بزرگ
|
1000 دلار
|
|
|
|||
|
استاد خلیلی
استاد خليلي در سال ۱۲۹۳ خورشيدي در باغ شهر آراي كابل ديده به جهان گشود. در سنين طفوليت والدينش را از دست داد و در نيمه راه، تعليم را رها كرد. او سالهاي را در كابل، كوهستان و بلخ گذرانيد. استاد در پست هاي اساسي زيادي در دواير دولتي افغانستان در داخل و خارج از كشور كار كرد . در اوايل دهه بيست خورشيدي به حيث معاون دانشگاه كابل به كار گماشته شد.
در سال ۱۳۳۰ رئيس مستقل رياست مطبوعات شد و در سال ۱۳۳۲ به حيث مشاور عالي سلطنتي در دربار محمد ظاهر شاه پذيرفته شد. در سالهاي نخستين دهه ۵۰ به عنوان سفير كبير مدتي در عربستان سعودي و سپس در عراق مصروف خدمت بود.
استاد خليلي پس از كودتاي هفت ثور سفارت را ترك و مدتي در اروپا و امريكا به سر برد. اما عشق وطن و وطندار دير آنجا نگذاشتش. استاد پس از آن به پاكستان آمد و در كنار هزاران هموطن آواره اش، مسكن گزيد و در اين دوره آثار زيادي از وي به نشر سپرده شد. استاد خليلي در مجموع ۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصه هاي مختلف هنر، ادب ، سياست، فلسفه و عرفان دارد كه بيشتر شان در داخل و خارج از كشور به طبع رسيده است. استاد خليلی نام صاحب مرتبتي در ميان فارسي زبانان كشور همسايه ايران نيز كسب كرده بود. چنانچه مقامات دانشگاهي و حلقه هاي ادبي آنكشور دوبار در طي سالهای ۱۳۳۵ و ۱۳۴۰ از استاد خليلي دعوت نمودند و استاد مورد استقبال فراوان حلقه هاي فرهنگي آن ديار قرار گرفت
استاد خليل الله خليلی در بهار ۱۳۶۶ خورشيدی در شهر اسلام آباد پاکستان چشم از جهان فرو بست و به جاویدانه گان پیوست. روح اش شاد باد
استاد پیر زاده هروی
نسل گذشته هرات حاجی غلام حسین پیر زاده رامی شناختند. در سال 1320 در شهر کهنه هرات در ناحیه اول برای میرزا حیبب الله پیر زاده پسر حاجی پیر ، خداوند بزرگ پسری اعطا نمود که نامش را امین الله نهادند که هنوز هفت بهار از زندگی امین الله نگذشته بود که مادرش از دنیا رفت، شاید لطافت و ظرافت ذوق ،از همین جا در او شکل گرفت. در همین آوان امین الله به مکتبخانه رفت و با استعداد که داشت ظرف مدت کوتاهی صرف میر و زنجانی را به پایان برد و همزمان در دوکان عطاری پدر واقع در بازار خوش هرات به وی کمک میکرد .
در همان سالها ذوق هنری در وی دیده می شد چون پدرش خط ریز را خوش و زیبا می نوشت به خط و زیبائی های آن علاقه مند شد و با گذر از بنا های تاریخی هرات مثل مسجد جامع شریف، گازرگاه، زیارت پیر هرات خواجه عبدالله انصاری به زیبایی های تجلی در کتیبه ها و سنگ نوشته ها و کاشی های این دو مکان مقدس چشم میدوخت و لذت میبرد در گازرگاه شریف خطوط زیبا نستعلیق میر عبدالرحمن حسینی و دیگر خطاطان او را بخود جذب می نمود. امین الله در سال 1334 شمسی به اشتیاق و ذوق درونی ، نزد استاد بی همتا دوران خویش استاد محمد علی عطار هروی راه یافت و در نزد این هنرمند گرانمایه و نیک سرشت خوشنویسی را به شیوه علمی و مکتبی آموخت و با خطوط و روشها آشنا گردید.
او در محضر این استاد به رمز و راز های نی و مرکب و سماع بروی کاغذ آشنا گردید و خطوط نستعلیق ، ثلث و نسخ و شکسته و کوفی را شروع به نوشتن کرد . در سال 1343 به عسکری رفت و بعد از ختم عسکری در سال 1346 در کورس خطاطی که توسط والی وقت هرات در اداره اطلاعات و کلتور هرات به سرپرستی مرحوم استاد محمد علی عطار بر گذار شد ، شرکت نموده گاه اجازه مییافت در غیاب استادش به تعلیم و رهنمایی همشاگردی هایش بپردازد و در پایان به عنوان شاگرد اول آن کلاس شناخته شد.
از آن سال به بعد در سفر های متعدد به چند کشور منطقه تا حدودی از خط و مشق بدور ماند ولی شوق و ذوق هنری و علاقه شدیدی به خوشنویسی در وی نمایان و زنده بود تا اینکه در سال 1353 در شهر نو هرات دفتر خطاطی دایر نمود و به ارایه هنرخط به مردم خود به تعلیم مجانی خط پرداخت و شاگردان زیادی بدون چشم داشت مادی پروارنید.
در سال 1367 شمسی مسابقات بین المللی یادوارهء شهدای مکه برگزار شد شرکت نمود که برنده جایزه شد . همچنان در مسابقهء خط که در سال 1367 در استان خراسان برگزار شد خط ثلث استاد پیرزاده مقام اول را کسب نمود.
محمد حسین سرآهنگ فرزند استاد غلام حسین در سال 1302 خورشیدی در کوچه خوردک واقع در خرابات کابل دیده به جهان گشود. او در جریان دروس ابتدائی مکتب به فراگیری علم موسیقی نزد پدر آغاز کرد. دیری نگذشت استاد غلام حسین متوجه استعداد سرشار و ذوق بی پایان محمد حسین در موسیقی شد و بنابر این همان طوریکه خود استاد غلام حسین باری گفته بود به خاطر اینکه محبت پدری و محیط پر از ناز و نعمت خانواده مانع رشد شگوفائی هنر پسرش نشود ، او را به هند برد تا شاگرد استاد عاشق علی خان بنیانگذار مکتب موسیقی پیتاله گردد. محمد حسین شانزده سال تمام با اشتیاق فراوان پای درس استاد عاشق علی خان نشست و با گنجینه ای از علم موسیقی به وطن باز گشت و به حلقه هنرمندان معروف زمان خود پیوست. او از همان آغاز تاسیس رادیو کابل همکار هنری رادیو بود ـ
بقیه در ادامه مطلب...
استاد عبدالحق بيتاب
(استاد عبدالحق بيتاب عالم، فاضل و اديب محبوب کشور در سال (1306 ق در گذر قصاب کوچهء شهر کابل ديده به جهان گشود. پدرش ملاعبدالاحد نام داشته و به شغل عطاری امرار حيات می نمودند
استاد بيتاب در هشت سالگی پدر را از دست داده و تحت سر پرستی ماماهايش، ملا عبدالغفور آخندزاده و ملاعبداله خان، که از عالمان معروف آن زمان بودند، قرار گرفت استاد بيتاب بعد از آموزش علوم دينی، فقه، تفسير، عربی، حديث، منطق، ادبيات دری و عربی در جوانی به صقت معلم در مکاتب ابتدائی کابل به کار رسمی آغاز کرد
استاد بيتاب مدت هژده سال در پوهنحی ادبيات و علوم بشری پوهنتون کابل بحيث استاد زبان و ادبيات دری وظيفه اجراء نموده و شاگردان زياد را تربيه کرده اند
استاد در سال (1344 ش) بحيث سناتور در پارلمان انتصاب شد
استاد گرانمايه بيتاب مدت پنجاه و يک سال عمر خويش را در تربيهء اولاد وطن و آموزش علمی، ادبی و عرفانی سپری و با شوق و علاقهء فراوان آن ها را ياری رسانيده و در سال (1331 ش) لقب پر افتخار ملک الشعراء و يعقوب درجهء علمی پوهاندی افتخاری را نيز حاصل نمودند
استاد زندگی بدون پيرايه داشته و از ارزش های مادی دنيوی نفرت داشتند
استاد پيرو طريقهء نقشبنديه بوده و در حلقات علمی، ادبی و عرفانی به لقب گرامی صوفی نيز مشهور بودند
اديب توانا، خدمتگار راستين و حقيقی معارف افغانستان استاد بيتاب در سال (1347 ش) چشم از دار فانی فروبست. جنت برين نصيب شان باد.
نمونهء کلام او
نه شهرت انتظارم نی قبول عام می خواهم به شهر گوشه گيری خويش را گمنام می خواهم
نوت: در شهر کابل مکتب ابتدائيهء بنام مکتب استاد بيتاب موجود است
خواجه عبدالله انصاری
عالم و عــارف مشهور کشــــور شیخ الاسلام خواجه عبدالله انصاری رح در سال 396 هجری قمری در کهندژ شهر تاریخی هرات تولد گردید. پدرش ابو منصور محمد که درزمان خود یکی از عالمان و پزهیزگاران و حافظ قرآن وقت بود از راه کار دکانداری امرار معاش می نمود.
خواجه عبدالله انصاری که از آوان خورد سالی دارای استعداد قوی و ذهن وقاد بود. تا ده سالــــگی تحت رهنمایی پدر خـــــود به فراگیری تعلیمات متداوال علوم دینی پرداخت . زمانی که پدرش کسب و کــار را فرو گذاشت و راهی بلخ گردید و در آنجا سکونت اختیار نمود، خواجه عبدالله بدون سرپرست باقی ماند. اما دوستان پدر وی که از علما عرفا و متصوفین بزرگ بودند اهتمام تعلیم و تربیت او را به عهده گرفته از وی مراقبت می نمودند از این جمله یحیی بن اعمار شیبانی مشهور به خواجه غلتان ولی و شیخ ابو اسمیعل و محمد بن حمزه به صورت اخص قابل تذکر اند.
خواجه عبدالله انصاری به اثر ذکاوت آگاهی و استعداد خود در کمترین زمان بسیاری از علوم دینی وادبی رافرا گرفت و مطالعات عمیقی به عمل آورد که به نام یک عالم و عارف بزرگ مشهور گردید. در سال 417 هجری قمری به منظور آموزش عالی در علوم دینی پرداخت و بار دیگر به سوی وطن عزیمت نمود. آنگاه به تدریس و سلوک و طریقت رو آورد شیخ عمو کــه وی را پسرم خطاب می نمـــــود امور مربوط به خانقاه را برایش سپرد و خـــود مثل گذشته به گشت و سفر پرداخت در ســـال 422 هجری قمری یحیی بن اعمار استاد خواجه عبدالله انصاری فوت نمود که نظر به وصیت او بر مسند علمی اش تکیه زد و به تـــدریس علوم دینی و عـرفانی پرداخت و چندین بار سفر حج نمود و به زیارت کعبه معظمه مشرف گـــــردید و با بسیاری از علما و فضلا دیار به عمل آورد و از آنها کسب فیض کرده، استفاده های علمی نمود.
خواجه عبدالله انصاری به اثر علم و آگاهی و عرفانش در تمام نقاط پر آوازه گردید و به نام یک عارف و صوفی و اهــل طریقت مشهور شد و علاقه مندان زیادی از گـــوشه و کنار بدورش جمع آمدند و از محضرش کسب فیض و استفاده معنوی میکردند.
در آن زمان که غزنوی ها زمام امور را بــه دست داشتند سلطان مسعود بن محمود امیر بــــود و خواجه عبدالله انصاری که غرقه در دریای عرفان و طریقت بسر میبرد چندان پروایی به سیاست و حـــاکم و حکومت نداشت. در این فرصت برخی از حاسدین و بد بینان که شیوه معتزلی واشعریه داشتند و مقام عــلمی و عرفانی خواجه انصار را به دربار خواست و او پس از یک سلسله گفت و شنود سلطان را قناعت داده خاضع ساخت و آنگاه با عزت تمام مرخصش نمودند پس از غزنویان در وقت حکمروایی سلجوقیان بر هرات نیز مخالفین از پا ننشستند و یکبار دیگر دست به تهمت و بد گویی آلودند. بدین رو زمامداران وقت خواجه عبدالله انصاری را در نزدیکی پوشنج زندانی ساختند که در سال 439 هجری قمری پس از یک سال بند آزاد شد و باز هم به تدریس و تعلیم علوم دینی پرداخت، خواجه عبدالله انصاری نه تنها یک مفسر، محدث، عالم و عارف بزرگ بود، بلـــکه شاعر و نویسنده توانایی هم بود نویسندگی را از دوره خوردسالی آغاز کرده و بر مبنای یک روایت در سن نه سالگی به نقل و نوشتن احادیث پرداخت که به یاری حافظه قوی خود هزار ها حدیث ، اشعار دری و عربی را حفظ داشت . وی در دوره پربار علمی خود ، قلم را نیز از دست نگذاشت و تعداد زیادی آثار گونه گون به جا نهاد. آثار او به دو بخش تقسیم میشود. یکی از آثار دوره جوانی اش بوده که در پخته سالی همراه با درس و تدریس نـــوشته و آثاری که شاگرادنش در جریان تدریس و توضحیات وی نگاشته و به او منسوب کرده اند. خواجه عبدالله انصاری که در آخــــرین دوره حیات بینایی چشمانش را از دست داده بود روی یک موضوع مشخص و مهم برای شاگردانش توضحیاتی ارایه می نمود که آنها یاد داشت بر میداشتند و بگونه آثار مستقل به جا مانده است ، این داشته های گرانبها جلوه های ارزشناکی از علم و عرفان میباشد. علاوه بر این دو گونه آثار برخی آثار دیگر هم وجود دارد که به نام خـــواجه عبدالله انصاری مشهور و منسوب است و بعضی دانشمندان صاحب نظـــر معترض اند چنـــــدی از این آثار منسوب به خواجه عبدالله انصاری مبتنی بر ضعف نگارش و دگرگونه بودن سبک معلوم می شود که از او نیست. لیکن به نامش چاپ گردیده است.
خواجه عبدالله انصاری ، آثار خود را با نثر زیبای مسجع به زبانهای عربی و دری نوشته است وی چندین کتاب را تالیف نموده که تعداد نوشته هایش به 32 اثر میرسد در این جا چند کتاب از این عالم عارف را معرفی می نمایم.
تفسیر قرآن عظیم اشان
طبقات الصوفیه
منازل السارین
صد میدان
مناجات نامه یا الهی نامه
کتاب القواعد
شرح التعریف المذهب التصوف
مناقب الامام احمد ابن حنبل
ذم الکلام
مذاکرات و غیره
این عارف ، صوفی بزرگ ، عالم دینی ، مبلغ، مدرس ، نویسنده و شاعر در سال 481 هجری قمری فوت نمود و در گازرگاه هرات به خـــاک سپرده شد و تا کنون آرامــگاه این بزرگمرد اندیشه و صفا زیارتگاه سوخته گان معرفت الهی است.
متسفانه باید گفت: که عمارت آرامگاه این عارف نامی شرق با گذشت زمان تمام زیبایی و کاشی هایش فرو ریخته است و در قرن حاضر هیچگونه توجه به باز سازی آن نشده است
و مـــــا خواهشانه از حکومت و مسوولین تقاضا داریم تا در حصه مرهمت و باز سازی این بنا تاریخی و آرامگاه مقدس اهل تصوف توجه جدی مفضول دارند.
نمونه ای از مناجات پیر هرات
الهی! ما را پیراستی چنانکه خواستی
الهی! نه خرسندم نه صبور، نه رنجورم نه مهجور
الهی ! تا با تو آشنا شدم ، از خلایق جدا شدم، در جهان شیدا شدم، نهان بودم پیدا شدم.
بر سه چیز اعتماد مکن، بر دل و بر وقت و بر عمر؛ که دل رنگ گیر است و وقت تغیر پذیرست و عمر همه تقصیر.
توفیق عزیز است و نشان آن دو چیز اولش سعادت و آخرش شهادت.
مست باش و مخروش، گرم باش و مجوش، شکسته باش و خاموش، که سبوی درست را به دست برند و شکسته را به دوش.
دی رفت و باز نیاید، فردا اعتماد را نشاید، امروز را غنمیمت دان که دیر نیاید، که بسی برنیاید که از ما کسی را یاد نیاید.
اگر داری طرب کن، و اگر نداری طلب کن، یار باش بار مباش، گل باش خار مباش
جامی نابغهء آفاق
نورالدين عبدالرحمن جامی هروی از بزرگان، شاعران و نويسنده گان قرن نهم وطن عزيز تر از جان ما افغانستان باستانی و تاريخی می باشد، که در سال 817 ش. در جام خراسان، قلمرو هرات تولد و در سال 898 ش وفات و در همان جا مدفون گرديد. نام پدرش نظام الدين دشتی بود. جامی در هرات بزرگ شده و تربيت يافته. به سمرقند و حج سفر کرده بعد از آموزش علوم مروجه، بدرجهء ارشاد رسيده بدربار سلطان حسين بايقراء در صدر شاعران قرار داشت. اميرعلی شير نوائی ويرا احترام زياد می گذاشت.
مجموع آثار جامی به پنجاه و چهار می رسد که معروفترين آنها، تفسير، حديث، مناسک حج، عروض، قافيه و غيره می باشد
:نمونهء کلام
هنر آموز اندر جوانی کنی در وقت پيری کامرانی
سلطان حسین بایقرا
سلطان حسین بایقرا ابن امیر منصور بن بایقرا بن عمر شیخ بن تیمور گوركانی معروف به خاقان منصور و معزالسلطنه و ابوالغازى آخرین از امراى تیموری. پادشاهى ادبپرور و هنردوست بود و وزیر معروفش امیرعلیشیر نوایی است كه موجب شهرت دربار او و آبادانی پایتختش هرات شده بود. در سال ۸۶۱ ه. ق. كه خراسان آشفته شده بود، در شهر مرو به پادشاهى نشست و در ذىحجهٔ ۸۶۲ ه. ق./۱۴۵۹ م. استرآباد را فتح كرد و در سال ۸۷۳ ه. ق./۱۴۶۹ م. هرات را تسخیر نمود و در ۸۷۴ با میرزا یادگار محمد جنگید و در اواخر سال ۸۷۵ ه. ق. با سلطان محمود غزنوی جنگید و تا سال ۹۰۲ در غایت دولت و اقبال حكومت كرد. و در سال ۹۱۱ ه. ق./۱۵۰۶ م. در هرات باستان درگذشت. اثرى موسوم به مجالسالعشاق و اشعارى به فارسی و ترکی دارد و تخلصش حسینی بوده است.
وزیری داشت به نام امیرعلی شیرنوایی که خود به دو زبان فارسی و ترکی شعر می گفت و شاعران و دانشمندان را گرامی می داشت. جامی شاعر بزرگ این روزگار نزد این سلطان و وزیرش بسیار محترم بود. بهزاد نقاش هم در دربار این شاه بسر می برد. سرانجام سلطان حسین بایقرا در سال 911 هجری درگذشت و دستگاه سلطنت فرزندان تیمور که به خلاف خود او مردمی آبادکننده و با ذوق و دانش پرور بودند برچیده شد.
به نیمروزی گرم در سال هزارو پانصد و چهارده ترسایی شاهزاده تهماسب میرزا به امارت هرات قدم به باغ سلطان حسین بایقرا گذاشت. چه دید و چه شنید شاهزاده ی خردسال به درستی نمی دانیم. آنقدر می دانیم که ده سالی از مرگ سلطان حسین بایقرا و میرعلیشیرنوایی وزیر خردمند و هنردوست آخرین شاه تیموری می گذشته است. شاید در شش - هفت سالی که ازبک ها بر شهر فرمان رانده بودند چندان هم ویرانی به بار نیامده بوده و شاهزاده ی جوان صفوی می توانسته است که بازمانده ی محفل هنرمندان و شاعران روزگار افسانه ای هرات را گرد هم آورد. خیلی زود جمعی تازه شکل می گیرد که شمع محفل آن کمال الدین بهزاد و هاتفی شاعر هستند. شاهزاده ی خرد سال در میان هنر و فرهنگ این بزرگان می بالد و بخت آن دارد که از بزرگترین نقاش همه دوران ها درس نگارگری بگیرد و آیین هنرمندی بیاموزد. و در کنار هنرآموزی با اندیشه ی باغ ایرانی و زمینه های اشراقی و فلسفی آن آشنا شود.
لحظه هایی از تفرج شاهانه در باغ را که اینک می داند برساخته ی اندیشه ای کهن است، راه به ساختمان زیبای آجری کاخ کج می کند تا تک مضراب های کاشی های فیروزه و لاجورد را بر تاقی های سرسرا و حوضخانه در ذهن معنا کند. دستار دوازده ترک سرخ حیدری، بر سر و گردن کودکانه اش سنگینی می کند اما سکوت دلپذیر حوضخانه دوباره به اندیشه ی باغ بازش می گرداند؛ به راستی چگونه بزمی بوده است بزم سلطان بایقرا.
استاد بهزاد و هاتفی شاعر از بزم سلطان حسین بایقرا یاد می کنند و شاهزاده را هوای درک آن بزم قلم به دست می دهد تا بیاموزد طرح زدن و خوشنویسی را و بیاموزد آیین هنرپروری و هنرمندی را. شاهنامه ی شاه تهماسبی میوه ی این اشتیاق تهماسب میرزا بود برای درک لمحه ای از آن باغ رویا، باغ سلطان حسین بایقرا و محفل اندیشه و هنر فرزین خردمند سلطان، میرعلیشیر نوایی
بازگشت زودهنگام شاهزاده به تبریز و تلخی دل کندن از رویای نا تمام هرات او را بر آن داشت که آن را در تبریز که اینک خیلی زود می بایست در آن بر تخت پادشاهی بنشیند ادامه دهد. بهزاد به سمت ریاست کتابخانه ی سلطنتی منصوب می شود و سلطان محمد نقاش آموزش شاه جوان را پی می گیرد. دلشدگان و هنرآموختگان نگارگری در کارگاه های هنری تبریز گرد می آیند تا تجلی بخش شاعرانگی همه جانبه ی هنر ایرانی شوند نه از آن گونه که برخی اندیشیده اند که آن ها تنها کتاب تزیین می کرده اند. کتاب مصور ایرانی چگاله ی همه ی دانش ها و هنرها ست. میوه ی خرد است و خردی که از مرزهای روزمرگی و داد و ستد فراتر می رود و به افقی شاعرانه دست می یابد. و خطاست تقلیل دادن آن تنها به واکنشی عارفانه به طبیعت و برابر گرفتن اندیشه ی شاعرانه و اندیشه ی عارفانه آنسان که بسا بارها در صحبت از هنر ایرانی این روزها می شنویم.
باری کارستان های ادبی – شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی، بوستان سعدی و دیوان حافظ- یکی پس از دیگری با زیباترین خط و زیباترین رنگ و زیباترین نگاره ها به هیات کتاب در می آیند و کمی پیش از رسیدن سده ی شانزدهم ترسایی به نیمه ی خود، هنرایرانی به غایت آراستگی و شکوه دست می یابد.
برادر کهتر شاه تهماسب، سام میرزا نیز همچون برادر تاجدار خود فرهیختگی پیشه کرد و هنرپروری را تا آن جا رسانید که خود موضوع یکی از نگاره های سلطان محمد نگارگر در دیوان حافظ اش شد. نگاره ای که آذین این نوشتار است و شاید سرانجام رویای باغ شاهزاده ی خردسال در تجسم بزم عید برادر کهتر تحقق یافته باشد
را بعه بلخی
ا ولین شا عره زبا ن د ری که د رتذ کره ها ا زا و نا م برد ه شد ه ا ست ، رابعه بنت کعبه قزداری میبا شد که همعصر شاعر و ا ستاد شهیر زبان دری رود کی بود و د ر نیمه اول قرن چهارم د ر بلخ حیات داشت ، پدر ا و که شخص فاضل و محترمی بود د ر دوره سلطنت سامانیان در سیستان ، بست ، قندهار و بلخ حکومت می کرد . تاریخ تولد رابعه در د ست نیست ولی پاره ا ی از حیات او معلوم است.
ا ین دختر عاقله و دانشمند در ا ثر توجه پد ر تعلیم خوبی ا خذ نموده ، درزبا ن دری معلو ما ت وسیعی حاصل کرد، و چون قریحه شعری دا شت ، شروع بسرود ن ا شعار شیرین نمود . عشق ایکه رابعه نسبت بیکی ار غلا مان برادر خود در دل میپردازد ، بر سوز و شور اشعارش افزوده آنرا بپایه تکامل رسانید . چون محبوب او غلا می بیش نبود و بنا بر رسومات بی معنی ان عصر رابعه نمیتوانست امید وصال او را داشته باشد ، از زندگی و سعاد ت بکلی نا امید بوده ، یگانه تسلی خاطر حزین او سرود ن اشعار بود ، که در آن احسا سات سوزان و هیجان روحی خود را بیان مینمود.
گویند روزی رابعه در باغ گردش می کرد، ناگاه محبوب خویش را که بکتا ش نام داشت مشا هده نمود ، بکتاش از د ید ن معشوقه به هیجان آمده ، سر آستین او را گرفت ، ا ما رابعه به خشم خود او را رهانید ه ، نعره زد )آیا برای تو کفایت نمی کند که من دل خود را بتو داد م د یگر چه طمع میکنی ؟)
حارث ، براد ر رابعه که بعد از مرگ پدر حاکم بلخ شده بود، توسط یکی از غلامان خود که صند وقچه بکتاش را دزدیده ،بجا ی جواهرات و طلا در آن اشعار مملو از عشق و سوز و گداز رابعه را یافته و آ نرا بغرض دریافت پاداش به بادار خود داد . برادر او ازین عشق اگاهی یافته ، باوجود پاکی آن بر خواهر خود آشفته ، حکم به قتل او داد. و را بعه قشنگ در لحظه ها ی جوانی ، با د ل پر ارمان این دنیایی را که از آن جز غم و ناکامی نصیبی نداشت ، وداع نمود. اگر چه جز تعداد بسیار محدود چیزی از اشعا ر رابعه باقی نمانده ، ولی آنچیزیکه در دست است بر لیاقت و ذوق ظریف او دلالت نموده ، ثابت می سازد که شیخ عطار و مولانا جامی (رح) در تمجیدی که از او نموده اند مبالغه نکرده اند.
پدر رابعه نظر به لیاقتش بر او لقب (زین العرب) گذاشته بود. رابعه تخلص نداشت ، اما محمد عوفی در (لباب الالباب ) می گوید او را(مگس روهین) می خواندند ، زیرا وقتی قطعه ذیل را سروده بود:
خبــــر دهند که بارید بر ســــر ا یوب ز آسمــان ملخان و ســــر همــه زرین
اگر بباره از ین ملخ بر او از صبر ؟! سزد که بارد بر من یکی مگس روهین
ابوالمجد مجدود بن آدم موسوم به سنائي غزنوي از شعراي معروف قرون پنجم وششم هجري در سال 473 ه.ق در شهر غزنين به دنيا آمد. وي در آغاز جواني شاعري درباري و مداح مسعود بن ابراهيم غزنوي و بهرام شاه بن مسعود بود، ولي پس از سفر به خراسان و اقامت چند ساله در اين ولايت و ملاقات با مشايخ تصوف تغييري اساسي در روحيات و اخلاقيات او ايجاد شد و در نهايت به زهد و انزوا و تأمل در حقايق عرفاني روي آورد. از اين زمان شخصيت حقيقي اين شاعر بزرگ آشكار گشت و به سرودن قصائد معروف خود در زهد و عرفان و وعظ و ايجاد منظومه هاي مشهور پرداخت. سنائي در طريقت و سير و سلوك مريد شيخ ابو يوسف يعقوب همداني بود و مولانا جلال الدين رومي با وجود كمال فضل ،خود را از متابعان و پيروان او دانسته است.وي يكي از بزرگترين شاعران ادب پارسی دری و معروف ترين شاعر صوفي و بنيانگذار اين فن بشمارمي رود كه در سبك شعر پارسي و ايجاد تنوع و تجدد در آن نقش بسزائي ايفا نموده است.سنائي پس از بازگشت از سفر مكه مدتي در بلخ بسر برد واز آنجا به سرخس و مرو و نيشابور رفت. وي در هر مكان مدتي به سير و سلوك و عرفان پرداخت و سرانجام درغزنين در سال 545 ه.ق درگذشت. سنائي در دوره اول فعاليت هاي ادبي خويش شاعري مداح بود، روش شاعران غزنوي خاصه عنصري و فرخي را تقليد ميكرد. در دوره دوم كه دوره تغيير حال و تكامل معنوي او بود به معارف و حقايق عرفاني و حكمي و انديشه هاي ديني، زهد كه با بياني شيوا و استوار ادا ميشد پرداخت و در نوع خود اولين شاعر پارسی دری پس از اسلام بشمار ميرود كه حقايق عرفاني و معاني تصوف را در قالب شعر به كار برد. سنائي براي اثبات مقاصد خود و اصطلاحات وافر و علمي از علوم مختلف زمان كه در همه آنها صاحب اطلاع بوده استفاده كرده است و لذا بسياري از ابيات او دشوار و محتاج شرح و تفسيراست. اين روش كه سنائي در پيش گرفت مبدأ تحول بزرگي در شعر پارسي دری شد و يكي از علل انصراف شعر از امور ساده و توضيحات عادي و توجه شعرا به مسائل مشكل وسرودن قصائد طولاني در زهد، خطابه، حكمت، عرفان و اخلاق از اين زمان آغاز شد. از شعراي معاصري وي مسعود سعد سلمان، عثمان مختاري، سيد حسن غزنوي، معزي انوري و سوزني را مي توان نام برد.
آثار : مهمترين آثار سنايي غزنوي عبارت است از: - حديقه الحقيقه و شريعه الطريقه - سير العباد الي المعاد - ديوان قصايد و غزليات - عقل نامه - طريق التحقيق - تحريمهالقلم - مكاتيب سنائي - كارنامه بلخ - عشق نامه - سنائي آبا
جــان بـی علـم تـن بمــیرانــد
شــاخ بـی بــار دل بگــیرانـد
عــلم بـاشـد دلیل نعمت و نــاز
خنك آنـرا كـه علم شـد دمساز
***
حـجت ایـــزدســت درگــردن
خـوانـدن علـم وكـار نـاكــردن
***
آنچـه دانستـه ای بكـــار درآر
پس دگـرعلـم جـوی ازپـی كـار
***
بـا همـه خلـق روی نیكـو دار
خـونكودار ورای چون‘خـو دار
***
خـوی نیكو ترا چـو شـیر كند
خـوی بـد عـالم ازتـو سیر كند